عدم رشدفرهنگی خود رادر کجا نشان می دهد؟/امان محمد خوجملی

فقرفرهنگی مردم علیرغم تحصیلات بالا و دانشگاهی و رشد سواد قابل انکار نیست و خود را در رفتارهای اجتماعی و روابط عمومی ها نشان می دهد. استفاده از امکانات مدرن و پوشیدن لباسهای نو و شیک و سوار شدن به ماشینهای لوکس و استفاده از موبایلهای چند میلیونی به معنای رشد فکری و مدرن شدن نیست. رشد فرهنگی خود را در رعایت قانون،مقررات، توجه به حقوق دیگران، توجه به حقوق دگراندیشان، احترام به حقوق اقلیتها، توجه به محیط زیست و عدم آلودگی آن، حساسیت فوق العاده به خوبیها وبدیها نشان می دهد. انسان رشد یافته وجدان بیدار، روحی لطیف و مهربان دارد. درد دیگران را درد خود می داند از عقب ماندگی کشور زجر می کشد به پیشرفت آن می بالد و درهرحال می خواهد بداند علت و دلایل آن چیست.

انسان فرهیخته هیچ چیز را بدون دلیل قبول نمی کند، چون و چرا می کند تا علت واقعی را دریابد تا درصحنه های دیگربکارآید. آدم رشدیافته با خرافات از هر نوع آن مخالف است چه دینی چه فرهنگی چه اجتماعی آن. چون می داند عقل انسانها را زایل می کند. به خوبی سره را از ناسره جدا می کند. می داند دین ومقدسات استعداد تبدیل شدن به خرافات را دارد و آنرا موشکافی می کند و چیزهای به ظاهر مقدس که خود را درلباس دین نشان می دهد و در اصل دینی نیست، تشخیص و رد می کند. ما درایران آدم تحصیل کرده کم نداریم اما آدم متفکر زیاد نیست. مدرک دانشگاهی نه در شهرها که در روستاها هم به وفوریافت می شود. ولی خیلی از فارغ التحصیلان به رشته ها ی تحصیلی خود به قدر کافی مسلط و عمیق نیستند.افراد سیاسی داریم ولی اجتماعی کمتر. آدمهای همفکرومدعی تفکروقلم همدیگر را آنچنانکه باید درک نمی کنند و کمتر می توانند به توافق به رسند اگر هم به توافق برسند به آن پایبند نیستند.

عدم شرح صدرعمومیت دارد جلسات گروهی بدون توافق و تعامل پایان می یابد این نشانه رشد نیست بلکه نشانه ی فقر فرهنگی و کاستی است که باید درمان شود. ما ظاهروفرهنگ و تمدن و فرهیختگی را در سیمای خود نشان می دهیم اما باطن و محتوای آنرا به مقدار نیاز و تعامل اجتماعی درخود حمل نمی کنیم. دررشد فرهنگی و اجتماعی منافع ملی اولویت دارد ومنافع فردی در چارچوب آن دنبال می شود. اما متاسفانه هنوز در تصمیمات کلان کشوردر رده های بالا این مهم کمتر رعایت می شود. چون درد را مشترک نمی دانیم و آنرا جدا جدا درمان می کنیم. هنوز قانون به ناموس مردم تبدیل نشده است وازشکستن آن کسی رنج نمی برد.

عبورازچراغ قرمز برای موتور سوران یک امر عادی است. پیاده ها در چهارراهها نمی دانند محل خط کشی شده متعلق به آنهاست و راننده ها هم روی آن می ایستند نمی دانند متعلق به پیاده هاست.انسانهای رشد یافته و متمدن در تصادفات رانندگی به جای اینکه از سوختن و مردن سرنشیان خودروهای آتش گرفته، با کمال خون سردی عکس و فیلم بگیرند به کمک آنها می شتابند تا آنها را از مرگ حتمی نجات دهند. در بیشتر مواقع انسانها با حقوق خود آشنا نیستند چون آشنا نیستند رعایت نمی کنند. چون آشنایی و دانستن مقدمه ی عمل است. اینها همه نشانه های فقر فرهنگی است آموزش و دانایی وایجاد حساسیت و مطالبه گری سر آغاز آن می باشد آنطور که باید و شاید فراگیر نشده است ودرد همچنان درمان نشده ادامه دارد. تربیت و ساختن یک انسان باسواد و آگاه و دانا و دانشمند ممکن است سالها زمان ببرد. ولی آرایش، تزیین، ظاهر سازی و زیبا کردن آن شخص ممکن است چند ساعت بیشتر طول نکشد. وضعیت کشورما شبیه انسانی است که در ظاهر مدرن و در باطن فقیر می باشد که بسیار فریبنده و غفلت آمیز است که حقیقت را نشان نمی دهد.

Comments: 0

Your email address will not be published. Required fields are marked with *