وقایع ۷ مارس در ترکمن صحرا؛ سرکوب سیستماتیک هویت ترکمنها در دوران پهلوی اول
سیاست یکسانسازی فرهنگی و زبانی در دوران حکومت رضاشاه پهلوی، یکی از برجستهترین موارد نقض حقوق فرهنگی و زبانی اقلیتهای اتنیکی در ایران محسوب میشود. این سیاست که بهمنظور ایجاد یک دولت-ملت متمرکز و مبتنی بر هژمونی فرهنگی-زبانی فارسی دنبال میشد، بهطور مستقیم موجب سرکوب گسترده حقوق ترکمنها شد. وقایع ۷ مارس ۱۹۳۰ نمونهای آشکار از نقض حقوق اساسی ترکمنها، از جمله حق بر هویت فرهنگی، حق مسکن و حق آموزش به زبان مادری است.
نابودی الگوی زندگی ترکمنها؛ نقض حق بر مسکن و زندگی فرهنگی
یکی از اقدامات سرکوبگرانهای که در این روز رخ داد، تخریب آلاچیقهای ترکمنها به دست نیروهای دولتی بود. این اقدام تنها یک سرکوب فیزیکی نبود، بلکه تجاوزی آشکار به حق ترکمنها برای حفظ سبک زندگی سنتی و فرهنگیشان بهشمار میرفت. مطابق ماده 15 اعلامیه جهانی حقوق بشر، هر فردی حق دارد از هویت فرهنگی خود محافظت کند. اما سیاستهای دولت پهلوی با تحمیل یک الگوی زندگی مورد تأیید حکومت، بهدنبال حذف شیوه زندگی سنتی ترکمنها و تحمیل یک فرهنگ غالب بود.

سرکوب زبانی و آموزشی؛ نقض حق تحصیل به زبان مادری
یکی دیگر از جلوههای نقض حقوق ترکمنها در این دوران، تلاش برای حذف زبان ترکمنی از نظام آموزشی و جایگزینی آن با فارسی بود. دولت رضاشاه با ایجاد مدارس فارسیزبان، از جمله تأسیس مدرسه در روستای اومچالی، سیاست یکسانسازی زبانی را با هدف قطع پیوند نسلهای ترکمن با هویت زبانیشان دنبال کرد. این اقدام برخلاف ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده 30 کنوانسیون حقوق کودک است که حق آموزش به زبان مادری را برای اقلیتهای زبانی و قومی تضمین میکند.
ابزارهای امنیتی برای سرکوب ترکمنها؛ نقض حق آزادی و امنیت شخصی
در ادامه این سیاستهای سرکوبگرانه، حکومت پهلوی با تأسیس اداره نظمیه در کومیشدپه (گمیشان امروزی) بر کنترل امنیتی مناطق ترکمننشین افزود. حضور نهادهای سرکوبگر در این منطقه، بهجای ایجاد ساختارهای مشارکتی و تأمین حقوق شهروندی، نشاندهنده رویکرد امنیتی دولت نسبت به ترکمنها بود. این اقدامات برخلاف ماده 9 اعلامیه جهانی حقوق بشر است که هرگونه بازداشت، تبعید و سرکوب غیرقانونی را ممنوع میداند.
حذف سیستماتیک هویت ترکمنها؛ سیاستی هدفمند برای نابودی تنوع فرهنگی
این سرکوبها در حالی اجرا میشد که پژوهشگران بینالمللی، از جمله آلکساندر ایوانویچ مارشچنکو، بر اهمیت فرهنگی و تاریخی ترکمنها تأکید داشتند. در حالی که پژوهشهای علمی ارزشهای فرهنگی ترکمنها را تأیید میکرد، سیاستهای دولت ایران در جهت حذف و تضعیف این هویت پیش میرفت. این تناقض نشان میدهد که سیاستهای سرکوبگرانه نه بهدلیل فقدان ارزش فرهنگی در جوامع غیرفارس، بلکه بهعنوان بخشی از یک برنامه هدفمند برای تحمیل یک فرهنگ واحد اجرا میشد.
وقایع ۷ مارس ۱۹۳۰ تنها بخشی از یک روند گستردهتر در سرکوب ترکمنها بود. این سیاستها نهتنها به نابودی ساختارهای سنتی ترکمنها منجر شد، بلکه تا دهههای بعد نیز آثار خود را بر جای گذاشت. محدودیتهای زبانی، تبعیضهای اقتصادی و فشارهای امنیتی از جمله پیامدهای بلندمدت این سیاستها بودند که حق توسعه فرهنگی و اجتماعی ترکمنها را بهشدت تحت تأثیر قرار داد.
درخواست برای عدالت و جبران خسارت
در راستای اصول حقوق بشر، ضروری است که اقداماتی برای بهرسمیتشناختن این سرکوبها و جبران خسارات وارده بر ترکمنها صورت گیرد. از جمله این اقدامات میتوان به بهرسمیتشناختن حقوق زبانی ترکمنها، تضمین آموزش به زبان مادری، مستندسازی نقض حقوق بشر در دوران پهلوی و ایجاد بسترهای مناسب برای احیای فرهنگی ترکمنها اشاره کرد. تنها از این طریق میتوان گامی در جهت عدالت تاریخی و احقاق حقوق ترکمنها برداشت.