شکار بیماری ثروتمندان

بسیاری از ثروتمندان ایران نه همه ی آنها به موازات و متناسب با افزایش ثروتشان علم و دانش و فرهنگشان رشد نکرده است. پول دارشدن در ایران چندان ربطی به سواد و علم و دانش و شخصیت انسانها ندارد. کافی است آدم دلال باشد حالا دلال هرچیز حتی دلال آشغال و زباله. به همین دلیل نیز آسیب آنها به محیط زیست و طبیعت بیش از دیگران است. آنها به شکار بی رویه جانوران و پرندگان به دور از چشم ماموران محیط زیست مبادرت می ورزند و هم در بالای کوهها ولابلای درختان جنگل ویلا می سازند و هم آب را بیش از دیگران مصرف می کنند.البته این بیماری مختص این طبقه نیست اگر دستشان برسد و توان داشته باشند، طبقات فقیر نیز دست کمی از آنها ندارند، یعنی نکردن آنها از روی آگاهی و دانایی و معرفت نیست بلکه از روی ناتوانی است. اگر توان داشته باشیم همه مثل هم هستیم در خوردن و بُردن. چون هیچکدام ما به خطرات به هم خوردن چرخه ی محیط زیست، شکار حیوانات،کم شدن آب سفره های زیرزمینی ، آلودگی هوا واز بین رفتن حق نسلهای آینده نگران نیستیم. همه به امروز سرگرمیم فردا هرچه باشد،باشد. چون نمی دانیم یا درک نمی کنیم نسلهای آینده فرزندان و نوه های خودمان است و درد و رنج آنها درد و رنج خودِ ما هم خواهد بود.فقر فرهنگی یکی از بیماریهای اساسی نسل کنونی جامعه ی ماست که ما را از آینده نگری باز می دارد. چون به آدمهای رشد نیافته و اجتماعی نشده هر چقدر هم هشدار دهید وخطرات زیست محیطی را گوشزد کنید متوجه موضوع نیستند. چون این مسائل بسیار نامانوس وناآشنا به ذهن آنهاست. به آدمهای مرفه وسیروگرسنگی نکشیده صد بار هم توضیح دهید گرسنگی چیست درک نمی کنند چون آن درد را تجربه نکرده اند.مانند آدمهای کور مادرزاد که نمی دانند رنگ چیست. به همین خاطرهم هست بی توجهی به محیط زیست هم از طرف مردم وجامعه و هم از طرف دولت و مقامات مسئول سبب شده است بعدازانقلاب از وسعت جنگلهای سرسبز میلیونها هکتار کاسته شود،دریاچه ها و تالابهای یکی پس از دیگری خشک شوند و نسل وحوش و جانوران کمیاب به خطر افتد،با وجود هشدارکارشناسان آب هنوز صدور مجوز برای چاههای عمیق ادامه یابد. در میان سازمانهای دولتی هم کمترین بودجه متعلق به سازمان محیط زیست است. این معنایش چیست؟ معنایش این است محیط زیست و طبیعت مهم نیست هر بلایی برسرش بیاید. چون ما ملتی هستیم که تا آوار بر سرمان فرو نریزد نمی دانیم آوار چیست؟ آن موقع هم کار از کار گذشته است که نمی شود کاری کرد.

امان محمد خوجملی

Comments: 0

Your email address will not be published. Required fields are marked with *