مختومقلی ایرانی یا مختومقلی تورانی؟ / یوسف دُردیانی

همه ساله با فرارسيدن فصل بهار و ورود به ارديبهشت ماه تكاپوی عجيبی در منطقه تركمن صحرا و استان گلستان برای برگزاری بزرگداشت شاعر پرآوازه تركمن، مختومقلي فراغی در بين فعالان  فرهنگی و غيرفرهنگی آغاز می‌شود.

شهر و روستا، دانشكده ها و ارگان های دولتي همه دست به كار مي‌شوند تا بلكه شاید بتوانند به مردم منطقه، علی الخصوص تركمن ها بگويند: “در این بزرگداشت در کنارشان هستند”.

در سالهای اخير به همت دانشجويان و نخبگان تركمن این مراسمات فرهنگی به دانشگاه ها و شهرهای ديگر ايران نيز سرايت كرده است، و دربرخی از این برنامه هایی که این مراسم فرهنگی برگزار میشود خبر از لغو مراسم هم به گوش ميرسد و كسي نه علت را  جويا مي‌شود و مسئولی هم دليل برگزار نشدن رویداد را اعلام نمی‌کند.

نظیر اینگونه اتفاقات را که کم نیست، می توان در دیگر مراسماتی که برای شاعران و شخصیت های تاریخی ایرانی در شهرهای مختلف ایران برگزار یا قرار است برگزار شود مشاهده نمود. یکی از جنجالی ترین مراسمات که همه ساله برای برپایی آن بدون بودجه دولتی و حکومتی برنامه هایی از طرف مردم به اجرا گذاشته می شود؛ مراسم پادشاه ایرانی کوروش است که با حواشی و سنگ اندازی ها و برهم زدن مراسمات مردمی از طرف اشخاص خاص روبرو می‌شود. اینها نمونه‌ای از بدعهدی های تمامیت خواهان است.

از اين حواشی كه بگذريم بايد به نوشته تاكيدی برخی از محققین و مسئولین ترکمن و غیرترکمن که اصرار و پافشاری بخصوصی به نوشتار نام این شاعر به صورت “مَختومقُلي فُراغي شاعرِ مُسَلمانِ ايرانيِ تُركمن” دارند توجه کرد.

هدف از این کار مشخص و گویاست، آنها سعی بر این دارند تا نام این شاعر به این گونه در اذهان عمومی جا بیفتد که مختومقلی فراغی شاعر ملي تركمن يک مسلمان ايرانی تركمن است نه یک ترکمن ایرانی مسلمان که این خود در بین ادیبان و نخبگان عرصه ی مختومقلی شناسی جای بحث و کشمکش های فراوانی دارد.

دوره تاریخی حیات مختومقلی مصادف می شود با کشمکش های سیاسی و جدایی طلبی از حاکمان وقت ایران و بخارا که پرداختن به این موضوع بحث را پیچیده تر می کند.

جدا از اینکه مختومقلی به عنوان یک شاعر و بنیانگذار ادبیات نوشتاری کلاسیک ترکمن شناخته می شود؛ در واقع او پیرو یک جنبش عدالت خواهانه، برای اتحاد ملت ترکمن که جغرافیای وسیعی از مناطق ترکمن نشین و اکثر خوانین و طایفه های آن دوره تاریخی به آن پیوسته بودند است. دولت محمد آزادی پدر وی نیز افکار سیاسی و آینده نگرانه ای برای استقلال ترکمن ها از دست ظلم حاکمان وقت منطقه استرآباد و بخارا را داشته است. مختومقلی شاعر مسلمان ایرانی ترکمن نیز از این ظلم ها بی نصیب نمانده و سال‌های زیادی را در زندان های خوفناک استرآباد زیر شکنجه گذرانده است.

اگر نگاهی عمیق به زندگی سیاسی این شاعر ملی ترکمن داشته باشیم متوجه خواهیم شد که او نیز در خط اندیشه پدرش به پیش رفته است. اما تمامیت خواهان از داستان زندگی مختومقلی فراغی، تنها صفحه عرفان آن را مطالعه می کنند و دوست ندارند صفحه ی حزن انگیز و ناعدالتی را حتی روخوانی کنند؛ نگاهی به فصل اندیشه های انسانی و سیاسی وی داشته باشند.

از آنجا كه مختومقلی فراغی يک مسلمان زاده متولد و دفن شده در خاك ايران امروزی است، اين را می‌توان قبول كرد آنگونه که آنها می خواهند نوشته شود و اين افراد جانب حق را داشته باشند. اما یک سوال پيش می‌آيد كه اگر قرار است شخصيت چنين مهمي را كه تمام تركها و تركمن های جهان ايشان را به عنوان شاعر ملی تركمن و در بین مذهبیون اهل سنت به عنوان عارف ترکمن می شناسند به اسم خود ثبت و ضبط نمايند؛ چرا برای معرفی این شخصیت به جامعه اسلامی و ایرانی قدم های مهمی بر نمی دارند؟ به عنوان مثال: چرا در يكي از ميادين مهم شهر گنبدكاووس كه به عنوان نزديكترين شهر به زادگاه اين شاعر بزرگ ترکمن هنوز مجسمه ايي از اين شاعر مسلمان ايراني به يادگار نگذاشته ايد؟ چرا زمانی که روستای نظام آباد به همراه ترکیب دو روستای دیگر ترکمن نشین در نزدیکی شهر گنبد از روستا به شهر ارتقا یافت، پیشنهاد ندادید نام شهر را به احترام این شاعر، شهر فراغی ثبت و نام نگین شهر را برنگزینند. در مقابل برای جلا دادن به دمکراسی اسلامی در یک مکان دور افتاده و نامعلوم شهری جدید از تجمع چند روستا را بدون اصول و امکانات شهری به نام این شاعر به ثبت رساندید تا اینگونه عدالت خواهان و حق طلبان ترکمن ها را توجیه کنید؛ در صورتی که نظام آباد یا نگین شهر امروزی که در جاده عبوری مسافران مشهد مقدس قرار گرفته و نزدیکی این شهر به زادگاه شاعر، می توانست جلوه بهتری برای معرفی مختومقلی فراغی شاعر مسلمان ایرانی ترکمن باشد.

چند روزی مراسمات بدون دارا بودن بودجه دولتی به همت كمک های مردمی در اكثر نقاط ايران برگزار می‌شود اما در كشور تركمنستان با بودجه دولتی اين مراسمات به صورت ملی جشن گرفته و اين روز را روز وحدت ملي مي نامند. در جای جای كشور تركمنستان مجسمه های يادبود مختومقلي را مي توان مشاهده كرد.

كشور تركمنستان برای اين شاعر بودجه ای در نظر گرفته و از زندگی اش سريالی تلويزيونی و سينمايی به توليد و پخش رسانيده است. شما كه ادعای مالكيت داريد، براي اين شخصيت مهم تاريخي چه كرده ايد؛ جز اينكه همه ساله بزرگداشتی با هزاران حواشی برگزار كنيد.

 در این روزهای مهم، چرا صداوسيماي مركز گلستان فيلم سينمايی مختومقلي فراغي كه در كشور تركمنستان توليد شده را پخش نميكند و يا زحمتی براي توليد مستندی در اين رابطه به خود نمي‌دهد؟ البته اين كارها به دست اهل فن و محققين سپرده شود بهتر است، چرا كه نااهلان جرأت تحريف تاريخی را به خود راحت تر می‌دهند كه اين خود دچار تنش در جامعه و نخبگان می‌كند.

کشور آذربایجان همه ساله برای استاد شهریار شاعر ترک زبان ایرانی بزرگداشت برگزار می کند. آیا باید آنجا هم از جمله تاکیدی شهریار شاعر مسلمان ایرانی ترک به کار برده شود. محمد جلاالدین رومی ملقب به مولانا شاعر و عارفی که متعلق به تمام جهان است و در شهر بلخ افغانستان متولد و در ترکیه امروزی وفات یافته است، چون به زبان فارسی شعر سروده باید بگوییم مولانا مسلمان ایرانی و اینگونه اثبات کنیم که این شخصیت جزو تاریخ و سرزمین ایران است.

در صورتی که برای این شخصیت مهم ما هیچ قدمی بر نداشته ایم. ولی دولت ترکیه هر سال در روز تولد و وفات مولانا مراسمات باشکوهی با شرکت رجال های دولتی برگزار می کند؛ حتی این مراسمات به صورت زنده از تلویزیون ملی ترکیه پخش می شود. کما اینکه از نظر توریستی نیز درآمدهای کلانی نصیب اقتصاد ترکیه کرده است، خود جای بحثی جداگانه دارد. در کشور تاجیکستان به دنبال سند زدن نام رودکی به اسم خود هستند ولی در ایران برای نابودی بایزید بسطامی در نزدیکی شهر شاهرود هر کاری از دستشان بر می آید دریغ نمی کنند.

مگر کم داریم شخصیتهایی که در خاک ایران دفن شده اند و مهم نباشند. چرا برای شناساندن آنها کاری نمی کنید و فقط ادعای مالکیت را دارید.

تدريس زبان مادري، نامگذاري استان به نام تركمن صحرا، اختصاص شبكه تلويزيوني به زبان تركمني، مسندهاي دولتي و خيلي  از حق و حقوق  هاي ديگر را از تركمن ها دريغ ميكنند اما انتظار دارند خود مالک و وارث همه چيز باشند.

البته اینها گوشه ای از زخم هایی است که تمامیت خواهان بر تنه مرز و بوم ایران روا داشته اند. مرحوم قربان گلدی آهونبر شاعر معاصر ترکمن در ادبیاتی برای اینگونه بدخواهان چنین میسراید:

باطر سراماقام، حقي گوزله يأن،
حقي‌ميز بار، شول بار حقدان سوًزله يأن،
آرتيقماچ گُورله‌سنگ اُوقه دوًزله يان!
اُوق -‌ دا بولسا، پارضي قيلماق حاقي‌ميز.

ترجمه:

قبل از اینکه ادعای بهادری کنم، حق را نگاه میکنم

حقی داریم، از آن حقی که داریم صحبت میکنم

سخن اضافی بر زبان بیاورم جلوی گلوله گذاشته می شوم

اگر گلوله هم باشد، باز هم ادای فریضه حقمان است

 

 

نویسنده: یوسف دردیانی

Comments: 0

Your email address will not be published. Required fields are marked with *